نقد انیمیشن داستان اسباب بازی Toy Story

پیکسار استودیویی است که توسط استیو جابز (زمانی که اپل را ترک کرد) تاسیس شد. تا دهه ۱۹۹۰ به تولید آثار کوتاه انیمیشنی پرداخت. اما زمانی که والت دیزنی این استودیو را به ارزش ۷ میلیارد دلار خریداری کرد، به سرعت مشغول انیمیشن سازی و تولید بخشی از انیمیشن های جریان اصلی هرسال هالیوود شد. اما قطعا هیچ کس فکر نمیکرد این طرز تفکر متفاوت پیکسار به چنین جایی برسد. پیکسار که اولین اثرش یعنی داستان اسباب بازی را ساخت و در سال ۱۹۹۵ اکران کرد، به معنای واقعی کلمه، شگفتی و خلاقیت را رقم زد. شگفتی برای مخاطب و خلاقیت برای خودش. والت دیزنی که مدیریتش هم سر زبان ها است و میداند با استودیوهای زیرمجموعه اش (و همچنین خودش!) چطور برخورد کند، سودی را از فروش آثار پیکسار دریافت کرد که شایسته اش بود.
خیلی از ماها تو بچگی هامون با اسباب بازی هامون رابطه های عمیق احساسی داشتیم، رابطه هایی که همیشه از دید بزرگتر ها رابطه های پوچ و بی ارزشیه و شاید بعضا گذر زمان نظر مارو هم به نظر اونا نزدیک کرده باشه اما میخوایم در مورد موضوعی صحبت کنیم که در کودکی همیشه آرزوی اونو داشتیم، یعنی اینکه اسباب بازی هامون زنده بشن و واقعا با ما زندگی کنند نه اینکه به زور اونا رو با بازی کردنمون مجبور به زندگی کنیم. داستان اسباب بازی ها دقیقا در مورد اسباب بازی هایی هست که  حسادت میکنند، متنفر میشوند، عاشق میشوند و برای جبران، تلاش میکنند.

 

ادامه خواندن نقد انیمیشن داستان اسباب بازی Toy Story

نقد انیمه هایکیو Haikyuu فصل اول

پس از انیمه خاطره انگیز فوتبالیست ها و اثر موفق نام آشنا یعنی بسکتبال کوروکو و محبوبیتی برای انیمه های ورزشی به وجود آمد، بالاخره ژاپنی ها دست به اقتباس مانگای هاروئیچی فوروداته و تولید یک انیمه ورزشی بر محوریت والیبال زدند. اما فرق این انیمه با دیگر انیمه ها چیست که آن را به چنین موفقیتی رسانده؟ این روزها اگر بروید و از طرفداران انیمه در مورد هایکیو بپرسید، همه آن را دوست دارند. هیچکس نیست که ازش بدش بیاید یا حتی نسبت به آن بی تفاوت باشد. چه یک اوتاکوی قدیمی باشد که سال ها در حال انیمه دیدن است، چه کسی که تازه انیمه دیدن را شروع کرده است یا حتی سخت گیر ترین تماشاگر انیمه که دنبال کوچک ترین نقطه ی ضعف در یک اثر است تا از انیمه بد بگوید، از هایکیو لذت میبرد. اشخاص زیادی را می شناسم که انیمه را دنبال می کنند. همه آنها هایکیو را ندیده اند. ولی جالب است هر وقت که با آنها صحبت می کنم می فهمم یکی از آنها در حال دیدن هایکیو است! و مهم تر از آن متوجه می شوم هرگونه که می خواهد هایکیو را توصیف کند نمی تواند. چرا که بسیار آن را دوست دارد. هایکیو اثری است که روز به روز طرفدارانش در حال بیشتر شدن است؛ زنجیره وار دارد محبوب میشود و قطعا نقد کردن این انیمه هم مانند تماشا کردنش لذت بخش است.
انیمه داستان پسری دوست داشتنی و با انگیزه به نام هیناتا شویو را روایت می کند که عاشق والیبال است. اما دوران راهنمایی اش هیچ یک از پسران در مدرسه به والیبال علاقه ای ندارد و هیناتا مجبور است با دختران والیبال بازی کند! به سختی چند دوست که والیبال را فقط برای سرگرمی بازی می کردند پیدا می کند و وارد مسابقات می شود. اما آنجا شکست می خورد و در مرحله اول حذف می شود. اما جالب است زمانی که بزرگ تر شده و وارد دبیرستان می شود، دبیرستان کاراسونو را انتخاب می کند و متوجه می شود که پاسور تیمی که او را شکست داده هم به کاراسونو آمده است! آن پاسور که نامش کاگیاما است مانند هیناتا انگیزه فراوانی برای رقابت دارد و به هیچ عنوان دوست ندارد شکست بخورد یا عقب بماند. رقابت این دو بسیار جدی و تنگاتنگ است. هیچ کدام نمی خواهد از دیگری عقب بماند. حتی برای زودتر رسیدن به سالن والیبال! در واقع روابط این دو را می توان به یین و یانگ تشبیه کرد. نمی توان گفت یین کدام و یانگ کدام است، اما هر دو باعث تکامل یکدگیر می شوند. همزمان اسپک زن اول کاراسونو به تیم باز می گردد، دریافت کننده بسیار سخت کوش و با استعداد باشگاه دوباره برمی گردد و اعضای پیشین دوباره آماده بازی می شوند تا تیمی اعجوبه و قدرتمند به وجود آید. سال سومی های قدیمی دبیرستان هم می خواهند بازی کنند. رقابتی بسیار تنگ در مدرسه وجود دارد. رقابتی دوستانه که می خواهند به مسابقات استانی و پس از آن ملی راه یابند.

Haikyuu-Season-1-Review-1
اگر شما عضو یک تیم والیبال باشید، حتما باید تیمی کار کنید. چرا که تیمی کار کردن، تیم را قدرتمند می کند. لازم نیست شما فقط یک ایس قوی یا پاسوری خلاق و قدرتمند باشید تا در بازی ها پیروز شوید. مهم این است که بازیکنان یک تیم بتوانند از ویژگی های همدیگر به بهترین شکل ممکن استفاده کنند و از پتانسیل یکدیگر برای پیروزی استفاده کنند. هایکیو هم همین را می خواهد به همه بیاموزد. حتی اگر همه والیبالیست نباشند! هیناتا به خوبی متوجه می شود که این همکاری لازم است. او قوی است و بلند میپرد. اما نمی تواند یک تنه تیم دوران راهنمایی اش را قهرمان کند. حال که به کاراسونو آمده، به زیبایی و با سرعت و توانایی بالای پرشی که دارد، میتواند با پاس های شگفت انگیز کاگیاما کمتر از دو سه ثانیه امتیاز را برای کاراسونو کسب کند. این همکاری آنقدر اهمیت دارد که پس از مدتی هیناتا هم محو میشود و کاراسونو زیر ذره بین انیمه می رود!
عامل بعدی که احتمال موفقیت یک تیم را بیشتر میکند، امیدوار بازی کردن تا انتهای بازی است. قطعا شنیده اید که در فوتبال تیمی وجود داشته که دقایق پایانی بازی گل بزند. یا در ۱۰ دقیقه پایانی بازی، نتیجه را به سود خود عوض کند. (من پرسپولیسی نیستم!) در هایکیو همه میخواهند همین کار را انجام دهند. حتی اگر حریف امتیاز ۲۴ را گرفته باشد، باز هم همه باید امیدوار بازی کنند. چرا که اگر یک مهره از تیم ضعیف شود و زمین بخورد، مانند دومینویی است که دیگر مهره های تیم را هم زمین بزند و به راحتی اجازه پیروزی از تیم مقابل را میگیرد.

Haikyuu-Season-1-Review-2
ولی باز هم هایکیو به یک همکاری محض خلاصه نمی شود. چرا که بیننده باید تک تک اعضای تیم انیمه که داستانش را تماشا می کند بشناسد. هایکیو هم استفاده مفیدی از ۲۵ قسمت می کند. اگر فکر می کنید مانند فوتبالیست ها دو سه قسمت معرفی شخصیت است و بعدش سوباسای هایکیویی می رود تا تیمش را یک تنه قهرمان کند در اشتباهید. این قسمت ها تماماً به مسابقات خلاصه نمی شوند. بیشتر این قسمت ها به تمرینات تیم دبیرستان کاراسونو می پردازند. در واقع ما تک تک اعضای تیم را پس از پایان فصل می شناسیم. هر چقدر که کوچک یا بزرگ باشند رابطه آنها با بقیه، اهمیتشان و نقشی که در تیم دارند را بهتر درک می کنیم. فصل اول انیمه به خوبی به روانشناسی تک تک بازیکنان تیم می پردازد تا بفهمند چکاره اند، هدفشان چیست، نقش آنها در زمین چیست و کار و وظیفه اصلی خود را فقط انجام دهند تا تیم خوبی داشته باشند. هیناتا میفهمد که نمیتواند تنهایی بار یک تیم را به دوش بکشد و باید تیمی کار کند. کاگیاما فهمیده پادشاهی در زمین به هیچ دردی نمیخورد و باید موقعیت امتیازگیری را برای تمام بازیکنان فراهم کند. آساهی متوجه میشود باید به هیناتا به عنوان طعمه و کاگیاما به عنوان پاسور اعتماد کند تا بتواند یک ایس امتیاز آور باشد. داییچی حرکت میکند و تیم را جمع میکند. نیشینویا برای پاس های کاگیاما باید اقدام کند چون حمله خوب نیازمند دریافت خوب است. اینها گوشه ای از روانشناسی هایکیو نسبت به بازیکنان مدرسه کاراسونو است و هایکیو هم به شدت روی این موارد متمرکز است و بارها بر آنها تاکید می کند. هایکیو انگیزه را به ما نشان می دهد، تلاش را به ما نشان می دهد، درد باخت و شیرینی پیروزی را به ما نشان می دهد. در هر قسمتی که از آن می گذرد، بازیکنان تیم پخته تر می شوند و به تجربه پیشینشان اضافه می شود. هر قسمتش را می توان نقطه عطفی برای هیناتا، کاگیاما و کاراسونو دانست که تیمشان را کامل تر می کند. اگر در آثاری که تماشا می کنید ریز بین باشید، هایکیو به سرعت شما را جذب می کند. چرا که آنقدر نکته و پیام در خودش جای داده است که من فکر کردم بهتر است مهم ترینشان را در این مطلب ذکر کنم و از گفتن همه آنها بپرهیزم!

Haikyuu-Season-1-Review-3
ولی شاید مهم ترین نکته، در مورد شیوه نشان دادن ویژگی ها و روابط است. هایکیو از هر وسیله ای استفاده می کند تا این روابط را به مخاطب نشان دهد. فلش بک های مناسبی می زند و دیالوگ ها را مانند قطعات پازل کنار همدیگر قرار می دهد. موسیقی مناسبی انتخاب می کند تا یک سکانس بیشترین تاثیر را بر مخاطب بگذارد. صحنه هایی مانند کاگیاما را نشان می دهد که در سیاهی کامل فرو رفته است و در خودش گم شده است. به معنایی دیگر، هایکیو از شیوه هایی برای نمایش استفاده می کند که فقط مخصوص انیمه ها هستند. این گونه کارها را اصلا نمی توان روی پرده سینما برای فیلم های سینمایی یا سریال ها نشان داد. حتی برخی از این کارها مانند تغییر حالت چهره ها و کمدی ها را هم نمی توان در انیمیشن های آمریکایی انجام داد. کارهایی هستند که فقط در انحصار انیمه وجود دارند و به همین علت فرمول ساخت هایکیو خاص تر می شود.
البته از کنار این همه نکات مفهومی انیمه که بگذریم، به فضای شوخ انیمه می رسیم. فضایی که در هر قسمت تلاش می کند تا محیطی شاد بسازد و تماشاگرش را بخنداند. با توجه به انعطاف انیمه برای پیاده سازی جلوه های بصری خنده دار، انجام این کار به آسانی انجام می شود. این انعطاف از تغییر چهره و حالت بدن می تواند شروع شود، و به سکانسی که هیناتا ناگهان سرش قرمز میشود، از آن دود بلند می شود و حتی کاگیاما هم می ترسد ختم شود! علاوه بر این هایکیو هیچ وقت در ساخت این فضا زیاده روی نمی کند و در نقاطی مشخص و معین از آن استفاده می کند. طوری که ناگهان به یک سکانس حساس لطمه ای نمی زند و سکانس های شاد جایگاهشان را می شناسند.

Haikyuu-Season-1-Review-4
و اما می رسیم به نکته ای که توجه بسیاری از بینندگان را در مورد پایان فصل اول هایکیو به خود جلب است، یعنی شکست تیم کاراسونو و حذف شدن از مسابقات. حقیقتش تا قسمت ۲۵ برایم سوال بود با وجود این همه کمبود زمان، کاراسونو چگونه می خواهد در یک قسمت هم آئوبا جوسای را شکست دهد هم شیراتوریزاوا را؟! باید اعتراف کنم فکر هرچیزی را می کردم جز شکست کاراسونو. اما حال که بیشتر به این مسئله دقت می کنم، می فهمم پس از این شکست که در هر انیمه ای هم یاقت نمی شود، بازیکنانی سرشار از انگیزه برایمان باقی ماندند. با وجود اینکه سال سومی های کاراسونو سال آخرشان است و پس از آن باید وارد دبیرستان شوند و انتخاب های سرنوشت سازی برای زندگیشان انجام دهند و باید نمراتی عالی بیاورند، باز هم انگیزه برای بازی دارند. چرا که آخرین سالی است که بازی می کنند و سال اولی های با انگیزه و صد البته با استعدادی هم وارد میدان شده اند. به نظر می رسد این پایان فصل اول هایکیو، برایمان شروع فصلی عالی و رویایی از هایکیو خواهد بود. کاراسونو دنبال پیروزی و قهرمانی در منطقه و استان، و راهیابی به مسابقات ملی است و این پایان، پایانی بسیار سوال برانگیز است. هدف بعدی هیناتا و کاگیاما پس از ثبات و پایداری چه خواهد بود؟ تصمیم آنها پس از این باخت برای رشد و پیشرفت چیست؟ کاراسونو و بازیکنانش به چه چیزهایی نیاز دارند تا به تکامل برسند؟ سوالات فراوانی است که شاید جوابشان دیگر لو رفته باشد. اما انگیزه کافی برای تماشا کردن فصل دوم انیمه را به هرکسی می دهد!
حالا که می خواهیم به یک جمع بندی در مورد هایکیو برسیم، بسیار فکر کردم که هایکیو را در چه دسته ای قرار دهم؟ در سینما ما دو دسته اثر داریم، مخاطب خاص که کارش تولید سرگرمی همراه فلسفه و مفاهیمی دیگر است و مخاطب عام که فقط سرگرمی برای مخاطب به وجود می آورد. اگر هایکیو را در دسته بندی عام قرار دهیم، تمام زحماتی که کشیده و مفاهیمی را که منتقل کرده است پایمال کردیم. اگر آن را خاص فرض کنیم، نمی توانیم حق آن همه بیننده ای را که جذب کرده است به جای بیاوریم. هایکیو دارای یک فرمول ساخت بسیار شیرین و خوش طعم است که دقیق نمیتوان مواد آن را تعیین و جداسازی کرد. چون آنقدر در یکدیگر خوب مخلوط شده اند و با همدیگر خوب آمیخته اند که مانند جدا کردن جوش شیرین و سرکه بعد از ترکیب کردن است!

Haikyuu-Season-1-Review-5
بنابراین من هایکیو را انیمه مخاطب خاصی خطاب می کنم که می تواند مخاطبان عام را هم به خود جذب کند. مانند آثار استودیو پیکسار، یا فیلم هایی مانند فیلم های مارتین اسکورسیزی که جنبه هایی بیشتر از سرگرمی و داستان گویی دارند. قطعا نمی توان هایکیو را با اثری مانند فوتبالیست ها مقایسه کرد. چرا که فوتبالیست ها به نسبت هایکیو پر از اشتباه است. اشتباهاتی که البته به دلیل کم تجربه بودن سازندگانش به وجود آمده است. نمی خواهم بگویم فوتبالیست ها به خودی خود بد است. اگرچه با قدرت بسیاری می تواند تماشاگران زیادی را جذب کند؛ به نسبت هایکیو هیچ چیز خاصی ندارد. اما سازندگان هایکیو که پس از سال ها کسب تجربه دارند می سازند و پخش می کنند، از هیچ گونه تجربه، تحقیقات و مشاهداتی دریغ نکرده اند تا یک فرمول خاص و تک را در انیمه ها فراهم آورند. فرمولی که فقط در آثار پویانمایی قابل اجرا است و از هر جهت به بلوغ رسیده است. فرمولی که برداشت های بسیاری می توان از آن کرد و ده ها نکته برای تماشاگران خود دارد. هایکیو اثری خاص و دیدنی است که تماشا کردنش برای قشر مخصوص به خود (نوجوانان) تجربه ای خوش و تبدیل به اثری خاطره انگیز خواهد شد.