کاگاری به هوش اومده سوزوها میگه اون کاگاریه.مایوری به کاگاری میگه کمکش میکنه و اون دیگه تنها نیست. اوکابه به موئکا زنگ میزنه و میگه که کاگاری رو پیدا کردن و از موئکا میخواد که همچنان به تحقیقاتش در مورد کسایی که دنبال کاگاری بودن ادامه بده.
قراره همه برای عید به معبد برن و هیاجو رو هم دعوت کردن.هیاجو هم با دیدن کاگاری تعجب میکنه و به اوکابه میگه که خیلی شبیه کوریسوئه.
بعد از معبد دوباره همه توی آزمایشگاه مهمونی کریسمس میگیرن.کوریسو به هیاجو زنگ میزنه و بقیه هم متوجه کوریسو میشن. کوریسو میگه که اون یه هوش مصنوعیه که هیاجو اونو ساخته.اما یهو آمادئوس قطع میشه و چند تا آدم که ماسک زدن و اسلحه دارن میریزن توی آزمایشگاه.اوکابه مات مونده.
( اوکابه یه احمق به تمام معناست. با اینکه میدونه آخر این خط زمانی چه مصیبتیه بازم هیچ کاری نمیکنه.یعنی وقتی به هیاجو گفت این دنیاییه که کوریسو میخواست ازش مراقبت کنه ومنم ازش مراقبت میکنم دلم میخواست واقعی بود و تیکه تیکش میکردم. کوریسو که نمیدونست آخر این خط زمانی چی میشه فکر میکرد همه چی درست میشه.ولی تو احمق که میدونی اینطوری نمیشه اینقدر توهم کوریسو رو بزن تا بمیری خیلی عصبانیم😡)
