خلاصه انیمه بروتو:قسمت ۵۰ تا ۵۲

کونوهامارو به دفتر هوکاگه میره تا گزارش مأموریتشون رو تحویل بده و اونجا برگه های مربوط به آزمون چونین رو میبینه.

معلم ها دور هم جمع شدن و درمورد شرایط چونین شدن و وظایف و مسئولیت های یه چونین صحبت میکنن و اتفاقاتی که تا اینجا افتاده رو یادآوری میکنن. در واقع این قسمت یادآوری اتفاقات گذشته است.کونوهامارو در مورد اینکه برگه های چونین رو به گروهش بده یا نده شک داره چون نگران اینه که میتونن از پسش بربیان یا نه😄

چند تا دزد رو نشون میده که باچیزهایی که دزدیدن وارد یه غار میشن که یهو یه موجود با چشم های قرمز بهشون حمله میکنه.
بعد تیم هفت رو نشون میده که تازه از مأموریت برگشتن.بروتو یاد روز تولدش میفته. میتسوکی،ساکورا و سارادا رو به تولدش دعوت شدن و قراره که ناروتو هم بیاد اما بهشون خبر میدن که نمیتونه بیاد خونه.بروتو ناراحت میشه هر چند که به روی خودش نمیاره. به زمان حال برمیگرده توی خونه هیماواری داره روی تقویم دور روز تولدش خط میکشه تا ناروتو روز تولدش رو فراموش نکنه. بروتو هم بهش قول میده که توی تولدش ناروتو هم باشه که هیما رو خیلی خوشحال میکنه.😀
تیم هفت مأموریت داره تا بره و چند تا دزد رو دستگیر کنن. از طرفی چند تا خرابه مربوط به اتوتسوکی پیدا شده و ناروتو خودش شخصن میخواد بره و پیگیری کنه که با بروتو رو به رو میشه. ناروتو از بروتو به خاطر تولدش عذر خواهی میکنه. اما بروتو بهش میگه که براش مهم نیست که اون توی تولدش بشه یا نه(آره جون خوش😳) اما هیما دلش میخواد که روز تولدش ناروتو هم باشه و از ناروتو قول میگیره که حتمن برای تولد هیما بره خونه(از این تیکش خیلی خوشم اومد. اینجابروتو خیلی عالیه 😍)تیم هفت وارد یه غار میشن و اونجا چند تا جسد پیدا میکنن.اونجا چند تا رد پا هم هست که دنبالش میکنن اما بعد میفهمن که تله است و یه هیولا بهشون حمله میکنه که متوجه میشیم زتسوی سفیده که به طرز عجیبی بزرگ شده و چند تا سر با چشم های قرمز داره.

زتسو سفید میتونه سبک آتش و رعد و باد رو اجرا کنه. خیلی قویه اما میتونن فراریش بدن. بعد درمورد کاگویا و زتسو و جنگ بزرگ نینجایی حرف میزنن و اینکه زتسوهای سفید نباید زنده بمونن.حدس میزنن که زیر غار جایی باشه که زتسوی سفید از اونجا اومده اما چون ممکنه بازم از اونا باشه کونوهامارو میخواد که خودش تنهایی به اونجا بره.اما سارادا میگه که ممکنه جدا کردنشون از همدیگه هم یه نقشه باشه بنابراین با هم میرن و یه نقشه برای روبه رو شدن با زتسو میکشن.چیزی نمونده که بروتو خودش رو به کشتن بده چون فکر میکنه میتونه تنهایی از پسش بربیاد و نظر بقیه رو جلب کنه(احمق 😒)که نجاتش میدن. بعد به جایی میرسن که چند تا زتسوی سفید دیگه دارن توی”آماتراسو “میسوزن و متوجه میشن که ساسکه هم اونجا بوده. همونجاست که توجه برروتو به ساسکه جلب میشه.

منتشرشده توسط

gara

من گارام و عشق ناروتو فعلن همین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *