پسرها مشغول تمرین با پدر هاشون هستن.سارادا و چوجو کنار هم نشستن و چوجو از سارادا در مورد ساسکه سؤال میکنه.اما
سارادا میگه هیچی از پدرش نمیدونه.نه میدونه کجاست و نه میدونه چکار میکنه.سارادا به کتابخونه میره تا در مورد اوچیها تحقیق کنه.اونجا در مورد شارینگان و گذشته ی اوچیها یه چیز هایی متوجه میشه.سارادا برمیگرده خونه و از ساکورا در مورد ساسکه سؤال میکنه.اما ساکورا درست جوابش رو نمیده و همین سارادا رو ناراحت میکنه و یه حرف هایی میزنه که ساکورا را عصبانی میکنه.سارادا یه عکس از ساسکه و گروه تاکا رو پیدا میکنه و با دیدن کارین که عینک داره فکر میکنه که شاید ساکورا مادرش نیست.سارادا با چوجو توی رستوران نشستن و حرف میزنن که همون موقع سارادا تصمیم میگیره بره دنبال ساسکه و سؤال هاش رو از اون بپرسه.بعد ساسکه رو نشون میده که یهویی یه نفر بهش حمله میکنه.
ساسکه با کسی که بهش حمله کرده درگیر میشه و متوجه میشه که یه پسر بچست و شارینگان داره اما وقتی میخواد بفهمه که اون کیه،خودش رو ناپدید میکنه.بعد کسی که به ساسکه حمله کرده رو نشون میده که کنار یه نفر دیگه وایساده و درمورد کشتن ساسکه و انتقام ایتاچی با هم حرف میزنن و میخوان که سارادا رو هم بدزدن اونجا متوجه میشیم که کسی که به ساسکه حمله کرده اسمش شینه. ساسکه بررای ناروتو یه پیغام فرستاده.سارادا میخواد از ناروتو در مورد جای ساسکه بپرسه که متوجه میشه ناروتو میخواد بره پیش ساسکه.سارادا هم تصمیم میگیره که همراه چوجو تعقیبش کنه. بین راه شین به سارادا و چوجو حمله میکنه و میخواد که سارادا رو با خودش ببره که ناروتو پیداش میشه و جلوش رو میگیره و شین هم عقب نشینی میکنه.
ناروتو در مورد ساسکه با سارادا حرف میزنه و تصمیم میگیره که سارادا و چوجو هم با خودش به دیدن ساسکه ببره.ناروتو و ساسکه توی یه برج قراره همدیگه رو ببینن.سارادا خیلی هیجان داره و جلوتر میره و همون موقع شارینگانش فعال میشه.(ترکیب شارینگان با عینک قرمز و موهای سیاهش خیلی جالبه😍)سارادا ساسکه رو میبینه اما ساسکه اونو نمیشناسه فکر میکنه از هموناییه که بهش حمله کردن و برای همین شمشیرش رو روی سارادا می‌کشه.(واقعن عجب پدری😒)
شیزونه به ساکورا میگه که سارادا به دیدن ساسکه رفته.ساسکه میخواد به سارادا حمله کنه که سارادا بهش میفهمونه که دخترشه.ناروتو و چوجو هم میان پیششون.سارادا از ساسکه میپرسه که ساکوار مادر واقعیشه اما ساسکه درست و حسابی جوابش رو نمیده و همین سارادا رو عصبانی میکنه. شین و رئیسش بهشون حمله میکنن.اونجا متوجه میشیم که هدفشون احیای آکاتسوکی و اسم رئیس شین هم شینه.ساسکه میخواد بهشون حمله کنه اما کنترل شمشیرش از دستش خارج میشه و ناروتو رو زخمی میکنه و متوجه میشن که شین میتونه ابزار بقیه رو کنترل کنه.ساسکه و ناروتو توی وضعیت بدین که یهو ساکوار به شین حمله میکنه و با یه مشت نفلش میکنه😀 شین با تلپورت موفق میشه خودش و شین پسر و ساکورا رو منتقل کنه.اونجا نشون میده که چند تا کلون از شین پسر ساکوار رو محاصره کردن.
